متن کوتاه زیبا و عاشقانه

درمن می پری می‎ دوی
می دمی ؛ عقابی، پلنگی
لاله ای‎ ؛ سرخِ سراسر
در تو خاموش میکنم
آتشم را‎ ؛ تو بدم لاله.

نامه‌هایی که برایت می‌فرستم
بالشتی پنبه‌ای نیستند
تا بر انها بی‌آرامی
من برایت نامه نمی نویسم
که تو بیآرامی
این نامه‌ها را می نویسم
که با من بمانی
و با من بمیری…

زندگی عشق نهفته اسـت
بـه اندیشه‌ی تو.

هرجا که تویی
مرکزِ تصویر من آن جاست…

زیباترین نوشته های عاشقانه

دلسرد نباش
من امیدم را در یاس یافتم
مهتابم را در شب
عشقم را درسال بد یافتم
و هنگامیکه داشتم
خاکستر می‌شدم گُر گرفتم.

وقتی تو رفته باشی، کامل نمیشود عشق
بعد از تو تا همیشه، این قصه ناتمام اسـت

رنگـی از حسـن «تــــو»
در رویِ گـل اسـت…!

مرگ
اتفاق کوچکیست
در برابرِ سال های سیاهِ نبودنت!

زیباترین عکس های عاشقانه

نفرین بـه چشمــانـت که
داغـش در دلـم مــانــد
هرکس رسید داغ تو را
از چشــم مـن خـوانــد

نفرین بـه چشمـانت که
سیبی از هـوس داشت
لعنـت بـه ان سیبـی که
مـن را از بهــشت رانـد

آدم ها ﺭﻭﺯﯼ ﻣﻌﻨﯽ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ و ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ
ﻣﯽﺷﻮند ﮐﻪ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ

ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﻮﻧﺪ…

بـه اندازه فوت کردن یک قاصدک و پرپر شدن ان؛
دل بردن تو از من همان قدر سریع اتفاق افتاد..
تا بـه خودم آمدم دیدم هر تکه از قلبم در جای جای وجود توست..

دیگر هیچ مسکنی تسکینم نمی‌دهد کجایی تا با صدایت مرحم دردهایم شوی

دلم را گره زده ام بـه یادت
گرهی کور و باز نشدنی
تا که نفهمم جای خالیت را چگونه باید زندگی کرد…

ارغوان
پنجه ی خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده ی خورشید بپرس
کی بر این دره ی غم می گذرند؟

محبوب من
یقین بدان
موجودی فراتر از خدا هم اگر بود،
تو باز باید زیباترین شاهکارش میبودی…

باید کمی دلتنگ خود باشم،دست از خیال و وهم بردارم
باید تورا از پیش چشم خود،مِن بعد آنسو تر نگهدارم

کمی من از خودم دورم
کمی با مرگ نزدیکم
کمی همبستر بغضم
کمی یخ بسته آغوشم

کاش نی لبکی بودم روی لب های‌ تو…
بوسه بـه بوسه می نواختی ام…
می نواختی ام…
و برّه های‌ِ سپید عشق….
در دشتِ جانم می دوید….

همین که دستت را در دستم
قفل کنی…
برایم حکم آرامشــ محض را دارد
اصلا خودِ زندگــے‌ستـــ …

در شب توفان غمٖ…
آرام بودن مشکل اسـت…

من لبالب آهم…
اما لب ‌گشودن مشکل اسـت…

جملات عاشقانه زیبا

من عاشـــقِ همان
“دوست دارم” هایی هستم
که نمی‌گویی!
که با نگاهت
دلـــــــم میلرزد؛
که فقط می‌گویی

“مواظب خودت باش”

باید یک نفر بنشیند
دست بگذارد روی شانه ات
از ته دل بگوید
چه مرگت اسـت دیوانه جان؟
بعد سفت بغلش کنی و
تمامِ خوب نبودن هایت از
چشم هایت بزند بیرون…

شعر عاشقانه کوتاه

من شعر نا تمام زندگی ام
تو قافیه باش
ردیف می‌شود
بنام عشق
زندگی…